۲۷ آذر، ۱۳۹۰

It's four in the morning, the end of December
I'm writing you now just to see if you're better

Montreal is cold, but I like where I'm living
And I'm sitting here doing nothing but aging

۲۶ آذر، ۱۳۹۰

Saw you riding on a moon cloud,
Saw you walking on a whirlpool,
From the corner of my eye,
I saw you


برایم تعریف می‌کرد ازکلاس بایو. که استادشان گفته در طبیعت شکارچی‌ها برای نزدیک شدن به شکار تکنیک دارند. این‌طور که فرکانس قدمهایشان را سینک می‌کنند با فرکانس بازوبسته شدن دهان شکارِ مشغولِ به غذا خوردن، به این امید که دیرتر متوجه نزدیک‌شدنشان شود.
از آن روز درمانده‌ام، که این همه وقت مشغول چه علفی بودی که به صدای نزدیک‌شدن پاهای سینک‌نشده این شکارچی ناشی اعتناءی نکردی.