۰۶ اردیبهشت، ۱۳۹۲



اولین شرکتی که کار می‌کردم مفهومی بنام حساب و کتاب و برنامه‌ریزی درش تعریف نشده‌بود. پروژه‌ها باید حتمن تاخیرش شروع می‌شد و صدای کارفرما در می‌آمد تا کم‌کم استارتش از طرف شرکت ما زده می‌شد. پرداخت حقوق‌هایمان هم گاهی به شش  ماه یکبار می‌کشید. آن زمانها دانشجو بودم و همین که شرکت هم با وضعیت پاره‌وقت کار کردنم مشکلی نداشت من هم سعی می‌کردم با شرایط کنار بیایم. اما گاهی دیگر نمی‌شد تحمل کرد. یادم می‌آید مسخره‌بازی که به حد نهایت می‌رسید و کارد به استخوانمان، تک‌تک یا دست‌جمعی جلسه می‌گذاشتیم با مدیر عاملمان. قبل ازینکه ببینیمش می‌خواستیم میزش را چپه کنیم ولی مشکل اینجا بود که بمحض دیدنش اصلن مشکلات فراموشت می‌شد. یک کیفیت آرامش‌بخشی داشت چهره‌اش که آدم بخودش شک می‌کرد که اصلن مگر می‌شود منبع و منشا مشکل این آدم باشد. این بود که هربار که می‌دیدیمش در بهترین حالت می‌توانستیم درصد کمی از مسائل را بگوییم. از آن طرف این قابلیت را داشت که کارفرماهایمان را هم که بخونش تشنه بودند را با یک جلسه آنچنان نرم کند که قابل باور نبود. قول‌های چندباره و وعده وعیدهای بی‌پایه‌ای می‌داد و باهمین‌ها جواب هم می‌گرفت. سرکار می‌"گذاشت و درعین این که می‌دانستی سرکاری، نمی‌شد اعتراض چندانی کرد. همان زمانها بود که متوجه فرم خاص چهره‌اش شدم و این که چقدر جلب اعتماد و ایجاد آرامش می‌کند. این کیفیت نادر را بعد از آن در معدود آدمها دیدم. 

تقریبن یک سیزن از In Treatment را دیده‌ام و بنظرم چهره این بشر "گبریل برن" این حالت را دارد. از آنطرف اگر اشتباه نکنم صدای کوین اسپیسی است اول هر قسمت که می‌گوید:"previously on in treatment". و خب این صدای شیطانی مرا یاد ابتدای مظنونین همیشگی می‌اندازد. آنجا که کوین اسپیسی در نقش کایزر شوزه آماده شلیک به گبریل برن می‌شود. خلاصه کلام اینکه برای من ترکیب این صدا و تصویر آن صورت تجربه آن شرکت و مدیرعاملش را یادآوری می‌کند.    
  

۲۳ فروردین، ۱۳۹۲

"Just when i thought i was out they pull me back in"
Michael Corleone

نامه وارده

"دانشجوی گرامی

به نظر می‌آید که ظرف چند هفته آینده کارتان با این واحد آموزشی تمام است. لذا فرم مربوطه را دراسرع وقت پرکرده تا مقدمات کنده‌شدن شرمتقابلمان را فراهم آوریم. چنانچه در آینده هم پول بی‌زبانی داشتید، اگر رحمی به باقی سال‌های میانسالی‌تان نداشتید در هرصورت می‌توانید از خدمات این دیوانه‌خانه بهره‌مند شوید. با آغوش باز منتظریم.

با تقدیم احترام
دپارتمان سیم‌کشی"

چندسال پیش دیگر برایم روشن شده بود که دیگر درآن دیار نباید توقع درآمد داشته باشم. البته درآمد از راه تخصصم. یک را ه این بود که بروم سراغ واسطه‌گری یا مودبانه‌اش بازرگانی که درخونم نبود. راه دیگر رفتن به جایی بود که هنوز تخصص و تکنیک خریدار داشت. مساله این بود که این طرف هم مدرک خودشان را قبول داشتند و البته به‌ راحتی ویزای ورود نمی‌دادند. چاره هر دومشکل ادامه تحصیل اجباری بود. این شد که دوسال و اندی از زندگی‌ام را مجددن درگیر درس و دانشگاه شدم که همه عمر درحال پیچاندنش بودم. درنهایت هزینه بازگشت دوباره به کار دلخواهم، سپری کردن چندسال در منفورترین جا شد.