۲۶ تیر، ۱۳۹۲

Hands & Knees 

دوهفته‌ای است سرکار می‌روم. روز اول ساعت هشت شرکت بودم. هشت وربع فرستادندم ماموریت برای سه روز. هفته پیش هم سه روز رفتم آلبرتا برای آموزش. اول فکر می‌کردم قراراست آنجا آموزش ببینم بعد معلوم شد قضیه را معکوس فهمیدم. 
پرسنل شرکت شدیدن حرفه‌ای و تاپ هستند و رسیدن به آنها وقت و انرژی و صبر می‌]خواهد. از آنطرف کارهای جابجا شندنم هم هست. اول قرار بود برلینگتون خانه پیدا کنم. حالا نظرم روی همیلتون است. مشکل این است که داستان رزومه فرستادن و مصاحبه دادن انقدر انرژی گرفته‌است که حالا که به کارم رسیدم حال و حوصله زیادی ندارم. همه تمرکزم روی این‌است که اولویت بدهم به‌کارها و توان محدودم را درست تقسیم کنم.
جایی که زندگانی می‌کنم فعلن اینترنت ندارم. اما برنامه‌ا‌م این‌است که قدری گردوخاک اینجا را بگیرم دراولین فرصت.