استادی که بعد از چند جلسه اول ترم با اسم کوچک صدایت میکند، کارمند بانکی که روی کاغذ، فروشگاهی را نقاشی میکند تا برای بار سوم فرق حساب دِبیت با کردیت را توضیح دهد، چرخهای هواپیما که با چنان زاویه و سرعتی با باند مماس میشوند که آب در دلت تکان نمیخورد، آرایشگری که برای بار دوم و بعد از پنج-شش هفته پیشش میروی و میپرسد مثل دفعه قبل کوتاه کنم؟...و صدای تکزنگِ زنگوله پشت در ذهنت، پنداری این حوالی کسی هست که کارش را دوست دارد.
۰۹ اردیبهشت، ۱۳۹۰
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
2 نظرات:
زیاد جدی نگیر. شما مشتری هستی و اگه این کار رو نکنن از دستتون میدن و این در اینجا یعنی مرگ.
اون استاده هم اینطور بزرگ شده که به اسم کوچیک صدات کنه. واسه اینا خیلی خنده داره که کسی رو تو دانشگاه استاد/دکتر/پرفسور یا هرچی خطاب کنی.
:)
ارسال یک نظر