ساحل چمخاله (لنگرود) - بهار88
"پاپیون" جزء فیلمهاییاست که هر چندوقت یکبار باید ببینم. برای من این فیلم پراست از صحنههای شاهکاروبیادماندنی.
مثل سکانسی که پاپیون(استیو مککویین) برای گرفتن قایق، در کلبه جذامیهاست وتعارف سیگاربرگ رییسشان را رد نمیکند،
ویا
جایی که دِگا(داستین هافمن) بدنبال شکار پروانهای، با چه دقتی دستش را به آرامی نزدیک پروانه میبرد و پروانه را میگیرد،
ویا
آنجا که دگا مشغول درست کردن فریم عینکش است، بدوستش میگوید: "هیچ میدونستی اولین حلقهای که ازسنگ بدست انسان ساختهشد جنبه زينتی پیداکرد؟ من همیشه این کار انسان رو ستودم"،
ویا
نارگیلهایی که دگا برای پاپیون به زندان میفرستد، و نارگیلهایی که پاپیون برای فرار نهاییاش استفاده میکند،
ویا
وقتی پاپیون که دوران زندان انفرادیش تمام شده و فرستاده شده به جزیرهای با صخرههای بلند که "کوسهها وامواج دریا ازآن محافظت میکنند"،آنوقت که بعدازچندسال دگا را میبیند، صدایش میزند، دگا با دیدن پاپیون بسمت خانه میرود، وپاپیون سالخورده بدنبال اوست، دگا بخانه میرسد و خودش رامشغول غذادادن به خوکها میکند وبعد ازچند لحظه برمیگردد و میگوید "کاش اينجا نمیآمدی" وباز بعداز مکثی میگوید" برای نهار ماهی دوست داری؟".
ومن هردفعه که فیلم به اینجا که میرسد فکر میکنم چقدر این جمله "کاش اینجا نمیآمدی" اضافیاست و چقدر حرکت سرپاپیون به نشانه پذیرفتن دعوت بنهار زیباست.
مثل سکانسی که پاپیون(استیو مککویین) برای گرفتن قایق، در کلبه جذامیهاست وتعارف سیگاربرگ رییسشان را رد نمیکند،
ویا
جایی که دِگا(داستین هافمن) بدنبال شکار پروانهای، با چه دقتی دستش را به آرامی نزدیک پروانه میبرد و پروانه را میگیرد،
ویا
آنجا که دگا مشغول درست کردن فریم عینکش است، بدوستش میگوید: "هیچ میدونستی اولین حلقهای که ازسنگ بدست انسان ساختهشد جنبه زينتی پیداکرد؟ من همیشه این کار انسان رو ستودم"،
ویا
نارگیلهایی که دگا برای پاپیون به زندان میفرستد، و نارگیلهایی که پاپیون برای فرار نهاییاش استفاده میکند،
ویا
وقتی پاپیون که دوران زندان انفرادیش تمام شده و فرستاده شده به جزیرهای با صخرههای بلند که "کوسهها وامواج دریا ازآن محافظت میکنند"،آنوقت که بعدازچندسال دگا را میبیند، صدایش میزند، دگا با دیدن پاپیون بسمت خانه میرود، وپاپیون سالخورده بدنبال اوست، دگا بخانه میرسد و خودش رامشغول غذادادن به خوکها میکند وبعد ازچند لحظه برمیگردد و میگوید "کاش اينجا نمیآمدی" وباز بعداز مکثی میگوید" برای نهار ماهی دوست داری؟".
ومن هردفعه که فیلم به اینجا که میرسد فکر میکنم چقدر این جمله "کاش اینجا نمیآمدی" اضافیاست و چقدر حرکت سرپاپیون به نشانه پذیرفتن دعوت بنهار زیباست.
ویا
تنها موسیقی باکلام فیلم بر روی تیتراژ پایانی، که درواقع برروی تم اصلی فیلم خوانده شده، آنجا که خواننده میخواند:
تنها موسیقی باکلام فیلم بر روی تیتراژ پایانی، که درواقع برروی تم اصلی فیلم خوانده شده، آنجا که خواننده میخواند:
Toi qui regarde la mer tu es seul avec tes souvenirs
(You who watch the sea you're alone with your memories)
(You who watch the sea you're alone with your memories)
واصلن دانستن اینکه استیو مککویین بدرخواست خود صحنه پرش از صخره را بجای بدلکارش انجام داد، همه و همه داستانی میسازد، که تا مدتها درگیرم میکند، ودرنهایت مجبور میشوم حرکاتم را، تصمیمهایم را، لحظاتم را بین دگا وپاپیون درونم تقسیم کنم.
Cruel Sea
Jerry Goldsmith
Jerry Goldsmith