شوهر خالهای دارم درس خوانده علوی. بقول خودشان علویچی. داشت دوباره خاطرات همکلاسیهای قدیمش را تعریف میکرد. داستان کهنهای است از گرایشهای متنوعی که هرکدامشان را جذب کرد: امتی، تودهای، مارکسیست، مجاهد، منافق و... اکثرشان هم تا سالهای 62-63 یا اعدام شدند یا ترتیب همدیگر را دادند. دفعههای اول که این داستانها را میشنیدم علاقهمند بودم به خط وربط و اسم و گرایشاتشان، ولی کمکم هر موقع داستان را به هر مناسبتی میشنیدم دیگر جزئیات برایم اهمیتی نداشت و نتیجهگیری کلی خودم را تکرار میکردم که هرکسی بمیزان عمق حماقتش تاوان پس میدهد.
خلاصه که دوباره داشت یکی از همین جریانات را تعریف میکرد و منم گاهی به نشانه فالو کردن سری تکان میدادم، تا اینکه احساس کردم دارد صحبتها به جاهای خوبی میکشد. چند لحظهای مکث کرد. از تراکم چروکهای گوشه چشمش -که مثل پرهای نازک شوید به ساقهای بندند- میدانستم آسیابهای ذهنش در حال گردنشند و نمیخواستم با حرف زدنم از گردش بیفتند. وقتی آیکون ساعت شنی ویندوز را برای مدت طولانی میبینی میتوانی همزمان سه کلید ریست را فشار دهی یا صبر کنی و نتیجه پردازش را ببینی.
گفت "وقتی خیلی جوونی میخوای دنیا رو عوض کنی، بعدِ یه مدت این دایره تغییرات برات محدود میشه به کشورت. بزرگتر و واقعبینتر که میشی سراغ دوستا و خونوادت میری و آخرسر نهایت کمالطلبیت به جایی میرسه که خودت رو میخوای تغییر بدی و عوض کنی."
من الان چند وقتی است که هربار با یادآوری این حرفها، تمام سعیم را میکنم که خودم را از شربقایای این ایدهآلگراییِ جفنگِ کپکزده رها کنم.
خلاصه که دوباره داشت یکی از همین جریانات را تعریف میکرد و منم گاهی به نشانه فالو کردن سری تکان میدادم، تا اینکه احساس کردم دارد صحبتها به جاهای خوبی میکشد. چند لحظهای مکث کرد. از تراکم چروکهای گوشه چشمش -که مثل پرهای نازک شوید به ساقهای بندند- میدانستم آسیابهای ذهنش در حال گردنشند و نمیخواستم با حرف زدنم از گردش بیفتند. وقتی آیکون ساعت شنی ویندوز را برای مدت طولانی میبینی میتوانی همزمان سه کلید ریست را فشار دهی یا صبر کنی و نتیجه پردازش را ببینی.
گفت "وقتی خیلی جوونی میخوای دنیا رو عوض کنی، بعدِ یه مدت این دایره تغییرات برات محدود میشه به کشورت. بزرگتر و واقعبینتر که میشی سراغ دوستا و خونوادت میری و آخرسر نهایت کمالطلبیت به جایی میرسه که خودت رو میخوای تغییر بدی و عوض کنی."
من الان چند وقتی است که هربار با یادآوری این حرفها، تمام سعیم را میکنم که خودم را از شربقایای این ایدهآلگراییِ جفنگِ کپکزده رها کنم.