۰۴ شهریور، ۱۳۸۷

The Soundtracks2


All About My Mother ساخته پدروآلمودوار روديشب ديدم ،يه ساندترک به اسم "تايبون" داره که کار خواننده سنگاليه به اسم "اسماعيل لو". آهنگ دلنشينیه همراه با سازدهنی وگيتار با صدای گرم اسماعيل لو.
برای دانلود می تونيد اينجا رو کليک کنيد.
ليريکش رو که پيدا کردم چيزی ازش نفهميدم ،ظاهرا به زبون سنگاليه که بهش
Wolof می گن:


Ismaël Lô
Tajabone

Ta, Tayebón deñeo e tayebón
ta, Tayebón deñeo e tayebón
Abdu u yambal ñare malaicalá

jawe e ticon daru seseron
momun munidá degan yulingán
momun munidá dengan wongán

jawe e ticon daru siseron
momun munidá degan yuligán
momun munidá degan wongán

Tayebon deñeo e tayebon
Tayebon deñeo e tayebon

Wulei, wulei, wulei, wulei...abdu yambbarr
(wulei) ñari malaicala
(wulei)chicoley yogué
(wulei)danu siserron (wule)munilá
(wule)degan yuligán (wule)munilá
(wule)degan wongán (wule) ahhh...


خوب من در به در دنبال ترجمش گشتم ، تنها چيزی که پيدا کردم اين لينک بود که يه اسپانيائی خواسته بوده اگه کسی می تونه ترجمشو براش بفرسته ، چيزی که جالبه اينه که يه سنگاليه که خونش نزديک خونه اسماعيل لوه وچندبارهم ديدتش ترجمش کرده ،جالبتر اينه که ميگه "تايبون" يه جور جشن اسلاميه شبيه روز شکرگزاری ،بچه ها تو اون روز با رقص و آوازخونه به خونه می رنو گندم ،برنج ، پول يا بيسکويت می گيرن.
بعدشم گفته ما اين ترانه رو می خونيم چون دراسلام به ما دستور داده شده در ماه رمضان 5 بار درروزنماز بخونيم وروزه بگيريم ووقتی ازين دنيا رفتيم فرشته ها ازما اين سووالا(که تو ترانه اومده) رو می پرسن.

"tajabone we're going to tajabone
abdou jabar he's an angel coming from the skies to your soul

he's going to ask you did you pray
he's going to ask you did you fast
he is coming to your soul
he's going to ask you did you pray did you fast"


اگه دقت کنين می بينين درخط سوم اصل شعر کلمه
malaicalá (ملائکه) اومده که در ترجمه هم انجل معادلسازی شده که نشون می ده به احتمال زياد ترجمه درستيه .
حالا فکر می کنين آلمودوار کجای فيلم ازين آهنگ استفاده کرده ؟
اونجائی که مانوئلا تو حومه شهر جائی که فاحشه ها کار می کنن ،داره دنبال شوهر سابقش می گرده.
ولی واقعا روتصوير می شينه وقشنگه ،
اگه ازمن بپرسن بين ميم مث مادرو اين فيلم کدومو انتخاب می کنی ، ميگم اين فيلم ، وبايد بگم ارزش چند بار ديدنو داره.
آخرای فيلم جمله هائی داره که حق مطلبو گفته :
There are people who think that children are made in a day.
But it takes a long time, a very long time.
That's why it's so awful to see your child's blood on the ground.
A stream that flows for a minute yet costs us years.

Dedicated to my mother

Angie, they can't say we never tried

نوروز 80 رو يادت هست ،ترم 2 بودم و از شش ماه قبلش فهميده بودم برای درس خوندن تو اون شهرستان غمزده که انگار زمان توش يخ زده بود ،بايد پول دربيارم واسه همين به هر کاری راضی بودم ، پولش برام مهم بود ،و آخرشم رفتم سريه کار، اونم چه کاری شش ماه فقط مدارک فنی می خوندم با اون سطح زبان واطلاعات ديپلمم و بايد درين روزهای اول سال يک پروژه 3 ماه تاخير خوردرو تمومش می کرديم ،کارفرما مون از مشهد اومده بود تهران وهر روزميومد کارگاه ، چه اوضاعی بود ، همه جور مشکلی داشتيم و اصلن اميدی به تموم کردنش نداشتم ، همينجور صبا پا می شدم يه ساعت توجاده بودم تا می رسيدم کارگاه کوفتی، و شبا هم ساعت نه خسته خونه بودم .
يادم مياد يه دفه تو همون جاده پشت می نی بوس خوندم :
No Pain, No Gain که خيلی خوشم اومد ،آره روزا همينجور ميگذشتو کم کم داشتم قانع می شدم ازپسش بر نميام ،ديگه يه روز ديدم بايد تکليفو روشن کنم همه زورمو ميزنم اگه شد شد نشدم بدرک . شب موندم تو کارگاه وسط اون بيابون توجاده رودهن ، شامو سريع زدمو پی سی رو روشن کردم نميدونم چی شد آهنگ
Falling in to you سلن ديون و گذاشتمو ريپيتشم فعال کردم ،رفتم سراغ کار، سر يه ساعت يه مشکلو حل کردم يادمه انقد خوشحال بودم که نصف شبی زنگ زدم خبرشو به مديرعاملمون دادم ! چه آدم نازنينی بود همينجور بهم دلگرمی ميداد واسه ادامه دادن ،خوب منم تا صب بيدار موندمو بعدش يه چند ساعتی خوابيدم و دوباره بيدار شدم و ادامه دادم شب بعدشم بيدار بودم با همون آهنگ .
باور کردنی نبود دوروز بعدش انقد کار جلو رفته بود که کارفرمامون جرثقيل آورد و دستگاه وبرد ،چه لذتی داشت وقتی نتيجه اولين کارمو ميديدم ،
ای خدا توچقد نازنينی ،هنوز که ياداون موقع ميوفتم اشک تو چشام جمع ميشه ،اون کار زندگی منو برگردوند فقطم لطف تو بوده .
بعد اون قضيه پروژه بود که می گرفتيم وکارها همينجور ادامه داشت ،
بعدشم ديماه سال 81 ، من که ازدانشگاه چند ترم مرخصی گرفته بودم اون ترم يه هفته قبل از امتحان آخرترم رياضی 2 توفيروزکوه درسرمائی که شبها به -40 می رسيد مشغول کار بودم ،کارخونه کارفرمامون بيرون شهر بودو کارخونه خوابگاهم داشت ،قرارمون اينجوری بود که چون اين کارم تاخير خورده بود صبا بچه های برق ومکانيک کار کنن و چون وقتی اونا کار می کردن دستگاهو نميشد روشن کرد کارمن شبا شروع می شد، اونا می رفتن خوابگاهو من می موندم و يه سوله بزرگ ويه بخاری برقی که از 3 تا شعلش فقط يکيش کار می کرد.
ايندفه نميدونم چرا ولی اون ترانه ابی که با "امروز که محتاج توام جای تو خاليست" شروع می شه روگذاشتمو ريپيتشم فعال.
سرد بود ،سرمائی که تک تک سلولهات حسش می کردن. يادمه انقد لباس می پوشيدم که شونه هام درد می گرفت ،وقتی دست راستمو ازرو موس بر می داشتم سريع می بردم طرف بخاری روزمين نزديک پاهام تا دستام منقبض نشه ، ازونطرف همينجور وين آمپ ری پلی ميکردوهروقت ترانه به "آن کهنه درختم که تنم غرقه ی برف است حيثيت اين باغ منم خاروخسی نيست" می رسيد بدجور شارژ می شدم .
حالا ديگه چندساله ازون پروژه های تاخيرخورده وازون شبها خبری نيست ولی يه فولدر با 30 ،40 تا فايل دارم که گاهی وقتا که دوباره اونا رو گوش می دمو احساس می کنم تموم اون حس نااميدی اوليه، تنهائی ،شرايط سخت ،جون کندن و جواب گرفتن وگاهی هم جواب نگرفتن تو بک گراند اين آهنگا ذخيره شده، بعدم تو دلم ميگم هی رفيق يادته چه شبائی رو که با هم صب نکرديم ...
يه مدتيه فکر می کنم اين موسيقی اگه نبود واقعا يه پای زندگی می لنگيد ، بنظرم يکی ازبهترين چيزائیه که دوتادوست ميتونن بهم هديه بدن، وگاهی که خيلی احساساتی میشم بنظرم مياد اگه يه دليل برای وجود خدا باشه اونم همينه .
اين "انجی" ازرولينگ استونز هم جزء همون مجموعس ،
ترکيب دوست داشتنی گيتارو پيانو ،
جزء اونايی که ميتونم بگم باهاش زندگی کردم.

Angie
By :THE ROLLING STONES

Oh, Angie, Oh, Angie, when will those dark clouds disappear
Angie, Angie, where will it lead us from here
With no loving in our souls and no money in our coats
You can't say we're satisfied
But Angie, Angie, you can't say we never tried

Angie, you're beautiful, but ain't it time we said goodbye
Angie, I still love you, remember all those nights we cried
All the dreams we held so close seemed to all go up in smoke
Let me whisper in your ear
Angie, Angie, where will it lead us from here
Oh, Angie, don't you weep, all your kisses still taste sweet
I hate that sadness in your eyes
But Angie, Angie, ain't it time we said goodbye

With no loving in our souls and no money in our coats
You can't say we're satisfied
But angie, I still love you baby, everywhere I look I see your eyes
There ain't a woman that comes close to you, come on baby, dry your eyes

But Angie, Angie ain't it good to be alive
Angie, Angie, they can't say we never tried


۳۱ مرداد، ۱۳۸۷

جهنم يعنی از سر استيصال به رختخواب پناه ببری ،
ودوباره با همان حس خود را ازآن جدا کنی .

۲۲ مرداد، ۱۳۸۷

Old Song

Edward Hopper
Automat 1927
Oil on canvas
71.4 x 91.4 cm

نگاه دوخته شده به قهوه ات ، صندلی خالی مقابلت ، رادياتور کنار پنجره ات ، دو خط مملو ازنقاط نورانی به موازات دوصندلی برپهنای تاريکی پشت سرت را دوست دارم .

Lonely table just for one

Lonely table just for one
In a bright and crowded room
While the music has begun
I drink to memories in the gloom
Though the music's still the same
It has a bittersweet refrain

So play the song the way it used to be
Before she left and changed it all to sadness
And maybe if she's passing by the window
She will hear a love song
And a melody
And even if the words are not so tender
She will always remember
The way it used to be

Friends stop by and say hello
And I laugh and hide the pain
It's quite easy 'til they go
Then the song begins again

So play the song the way it used to be
Before she left and changed it all to sadness
And maybe if she's passing by the window
She will hear a love song
And a melody
And even if the words are not so tender
She will always remember
The way it used to be

۱۹ مرداد، ۱۳۸۷

وای فرزندم بدان وقتهايي هست در زندگانی که می بينی چند روزه وقت هم زدن چايي وقهوت که می رسه دنبال المانهای دراز می گردی :چنگال ، قاشق غذا خوری ، چاقو ، درکنسرو بازکن ،...
اين دقيقا همون لحظس که بايد بفهمی کم کم داره وقت ظرف شستن می رسه.

۱۵ مرداد، ۱۳۸۷

...I believe there`s a spirituality in films


"... هنگامی که جوانتر بودم دوست داشتم دست به سفری ديگر می زدم ، سفری مذهبی .
می خواستم کشيش شوم . اما بزودی دريافتم علاقه اصلی من سينماست. من واقعا تضادی ميان کليسا وسينما ، ميان امری قدسی
يآ معنوی نمی بينم . مشخصا تفاوتهای فراوانی ميان سينما وکليسا وجوددارد ، اما می توانم شباهتهای فراوانی ميانشان می بينم . هر دومکانهايی اند که مردم درآن حاضر می شوند تادر تجربه ای مشترک سهيم شوند .
معتقدم در فيلم معنويتی وجوددارد، حتی اگر نيت يک فيلم افزايش ايمان ما نباشد.
متوجه شده ام که در طول سالها فيلمهای بسياری خودشان را وقف نمايش جنبه های معنوی ماهيت انسانی کرده اند. از تعصب گريفيث تا خوشه های خشم فورد ، از سرگيجه هيچکاک تا 2001 يک اديسه فضايی کوبريک وفيلمهای ديگر.
يعنی سينما به يک خواست قديمی برای دستيابی به وجدان عمومی پاسخ داده است. اين فيلمها آندسته ازنيازهای مردم را برآورده می کنند که مردم درحافظه جمعی شان بايد از آن برخوردار باشند."

A Personal Journey With Martin Scorsese
Through American Movies
Disk 3/3

۱۳ مرداد، ۱۳۸۷

گمونم ، گنديدن همين جوريه ديگه - يعنی از لحاظ کيک !

مشغول خوندن فيلمنامه آپارتمان اتشارات نيلا بودم ، وهمينطور که داشتم دکوپاژ و حالت چهره جک لمون يا شرلی مک لين تصور می کردم وجلو ميومدم و از ديالوگها لذت می بردم يهو تو صفحه 109- 110 رسيدم به اين شاهکار ترجمه :

باد : خواهش می کنم خانم کيوبليک ، بمن قول بدين هيچ کار احمقانه ای نمی کنين.
فرن : کی اهميت می ده ؟
باد : من .
فرن : چرا من نمی تونم عاشق مرد نازنينی مث شما بشم ؟
باد : (باحسرت) بله ، خوب ، گنديدن همين جوريه ديگه -يعنی از لحاظ کيک ! بخوابين .
به فکر افتادم که اصلش چی می تونه باشه که تو ترجمه اين بلا سرش اومده ! به نتيجه ای نرسيدم ، ديدم تا آخر فيلمنامه زياد نمونده گفتم بذار تمومش کنم دوباره ميام سراغش . همين جور داشتم می خوندم که تو صفحه 140 چيزی ديدم که خواب از سرم پريد و مجبور شدم برم ته توی قضيه رو دربيارم :

شلدريک : پسربچه آشغال ! بعد از اون همه کاری که براش کردم !
گفت من ديگه کسی رو نمی تونم ببرم تو آپارتمانش ، بخصوص خانم کيوبليکو !
چرا اين قدر با تو بده ؟
فرن : ( با نگاهی ما ت و بهت زده) نمی دونم ، گمونم ، گنديدن همين جوريه ديگه - يعنی از لحاظ کيک !

يعنی اين گنديدن از لحاظ کيک چه معنی می تونه داشته باشه ؟؟؟

اصل متن بخش 1 :
BUD
                 (approaching the bed)
          Please, Miss Kubelik, you got to
          promise me you won't do anything
          foolish.

                       FRAN
          Who'd care?

                       BUD
          I would.

                       FRAN
                 (sleepily)
          Why can't I ever fall in love with
          somebody nice like you?

                       BUD
                 (ruefully)
          Yeah. Well -- that's the way it
          crumbles, cookie-wise. Go to sleep.
اصل متن بخش 2 :

SHELDRAKE
          That little punk -- after all I did
          for him! He said I couldn't bring
          anybody to his apartment --
          especially not Miss Kubelik. What's
          he got against you, anyway?

                       FRAN
                 (a faraway look in
                 her eye)
          I don't know. I guess that's the
          way it crumbles -- cookie-wise


ديکشنری رو باز کردم و واسه اين جمله پيدا کردم :
That`s the way the cookie crumbles: That is life.; That is typical of
the unequal share of things you are likely to get in life
همه اينا رو گفتم که خواهش کنم نکنيد به مولا ، من کاری ندارم رو اجبار کتاب ترجمه می کنين يا می خواين تعداد کتابهاي ترجمه شدتونو بالا نشون بدين ، آخه يه فکری هم به حال اون بيچاره ای بکنيد که عمری رو با اين فيلم زندگی کرده ، هر سال اولين روز عيدشو با اين فيلم می گذرونه به اين اميد که شايد سال جديد يه
Mensch
بشه ، ميدونی يعنی چی ؟ يعنی انسان بودن .