مشغول خوندن فيلمنامه آپارتمان اتشارات نيلا بودم ، وهمينطور که داشتم دکوپاژ و حالت چهره جک لمون يا شرلی مک لين تصور می کردم وجلو ميومدم و از ديالوگها لذت می بردم يهو تو صفحه 109- 110 رسيدم به اين شاهکار ترجمه :
باد : خواهش می کنم خانم کيوبليک ، بمن قول بدين هيچ کار احمقانه ای نمی کنين.
فرن : کی اهميت می ده ؟
باد : من .
فرن : چرا من نمی تونم عاشق مرد نازنينی مث شما بشم ؟
باد : (باحسرت) بله ، خوب ، گنديدن همين جوريه ديگه -يعنی از لحاظ کيک ! بخوابين .
به فکر افتادم که اصلش چی می تونه باشه که تو ترجمه اين بلا سرش اومده ! به نتيجه ای نرسيدم ، ديدم تا آخر فيلمنامه زياد نمونده گفتم بذار تمومش کنم دوباره ميام سراغش . همين جور داشتم می خوندم که تو صفحه 140 چيزی ديدم که خواب از سرم پريد و مجبور شدم برم ته توی قضيه رو دربيارم :
شلدريک : پسربچه آشغال ! بعد از اون همه کاری که براش کردم !
گفت من ديگه کسی رو نمی تونم ببرم تو آپارتمانش ، بخصوص خانم کيوبليکو !
چرا اين قدر با تو بده ؟
فرن : ( با نگاهی ما ت و بهت زده) نمی دونم ، گمونم ، گنديدن همين جوريه ديگه - يعنی از لحاظ کيک !
يعنی اين گنديدن از لحاظ کيک چه معنی می تونه داشته باشه ؟؟؟
اصل متن بخش 2 :
باد : خواهش می کنم خانم کيوبليک ، بمن قول بدين هيچ کار احمقانه ای نمی کنين.
فرن : کی اهميت می ده ؟
باد : من .
فرن : چرا من نمی تونم عاشق مرد نازنينی مث شما بشم ؟
باد : (باحسرت) بله ، خوب ، گنديدن همين جوريه ديگه -يعنی از لحاظ کيک ! بخوابين .
به فکر افتادم که اصلش چی می تونه باشه که تو ترجمه اين بلا سرش اومده ! به نتيجه ای نرسيدم ، ديدم تا آخر فيلمنامه زياد نمونده گفتم بذار تمومش کنم دوباره ميام سراغش . همين جور داشتم می خوندم که تو صفحه 140 چيزی ديدم که خواب از سرم پريد و مجبور شدم برم ته توی قضيه رو دربيارم :
شلدريک : پسربچه آشغال ! بعد از اون همه کاری که براش کردم !
گفت من ديگه کسی رو نمی تونم ببرم تو آپارتمانش ، بخصوص خانم کيوبليکو !
چرا اين قدر با تو بده ؟
فرن : ( با نگاهی ما ت و بهت زده) نمی دونم ، گمونم ، گنديدن همين جوريه ديگه - يعنی از لحاظ کيک !
يعنی اين گنديدن از لحاظ کيک چه معنی می تونه داشته باشه ؟؟؟
اصل متن بخش 1 :
BUD (approaching the bed) Please, Miss Kubelik, you got to promise me you won't do anything foolish. FRAN Who'd care? BUD I would. FRAN (sleepily) Why can't I ever fall in love with somebody nice like you? BUD (ruefully) Yeah. Well -- that's the way it crumbles, cookie-wise. Go to sleep.
SHELDRAKE
That little punk -- after all I did
for him! He said I couldn't bring
anybody to his apartment --
especially not Miss Kubelik. What's
he got against you, anyway?
FRAN
(a faraway look in
her eye)
I don't know. I guess that's the
way it crumbles -- cookie-wise
ديکشنری رو باز کردم و واسه اين جمله پيدا کردم :
Mensch
بشه ، ميدونی يعنی چی ؟ يعنی انسان بودن .
That`s the way the cookie crumbles: That is life.; That is typical of
the unequal share of things you are likely to get in life
همه اينا رو گفتم که خواهش کنم نکنيد به مولا ، من کاری ندارم رو اجبار کتاب ترجمه می کنين يا می خواين تعداد کتابهاي ترجمه شدتونو بالا نشون بدين ، آخه يه فکری هم به حال اون بيچاره ای بکنيد که عمری رو با اين فيلم زندگی کرده ، هر سال اولين روز عيدشو با اين فيلم می گذرونه به اين اميد که شايد سال جديد يهMensch
بشه ، ميدونی يعنی چی ؟ يعنی انسان بودن .
0 نظرات:
ارسال یک نظر