۱۲ آبان، ۱۳۸۷

Smile, you're at Smiley's



1) يه شعبه جديد بانک تجارت اين حوالی باز شده که خيلی خرجش کردن و ظاهر خوبی داره، و ازونجائی که بانکهای خصوصی سيستم شماره دهی رو راه انداختن چند وقته که اين دولتيها هم ياد گرفتن و شماره می دن چون اصولن اجرای طرح اکرام ارباب رجوع درسال نوآوری وشکوفايي خيلی مهمه.
خوب منم شمارمو گرفتم و نشستم منتظر، شماره من رو که خوند رفتم طرف باجه ديدم يه خانومه رو صندلی نشسته، شمارش رو اون کنار رو ميز ديدم که نشون ميداد قبل از من اومده و هنوز کارش تموم نشده، داشتم به اين فکر می کردم که آخه شماها که اصن نمی فهميد معنی نوبت دهی چيه واسه چی شماره می دين که ديدم 2 تا شماره ديگه هم خونده شد و 2نفر ديگه هم اومدن پشت سرم وايسادن!
2) تو خيابون تخت طاووس دارم رانندگی می کنم از دور می بينم چراغ سبزه و تايمر چراغ عدد 2 رو نشون می ده، بايد سرعت رو کم کنم چون تو 2 ثانيه نمی رسم از چهارراه ردشم، ولی نه چون سابقه اين چراغ نشون می ده 10 ثانيه رو عدد 2 مکث داره، پس بايد پارو گذاشت روگاز. پشت چراغ قرمز چهارراه بعدی وايسادم تايمر شروع می کنه از 20 مياد پايين تا به 7 برسه، بعد 20 ثانيه رو 7 مکث داره تا دوباره از 7 بياد رو0. يعنی بايد بجای 20 از 40 شروع ميشد.
يادم مياد سال 79 که تازه نصب اين چراغهای تايمردار شروع شده بود می گفتن اين چراغها با کامپيوتر کنترل ميشه و خوبيش اينه که ديگه نمی خواد از رو بوق ماشين عقبی بفهميد چراغ سبز شده، يا اينکه اگه چراغ سبزه وفاصلتون با چهارراه زياده از رو تايمر می تونيد بفهميد می رسيد رد شيد يا نه.
3) برای آپارتمان کوچکم 3 سال پيش يه بخاری ديواری بدون دودکش خريدم، حالا هرسال که وقت نصبش می رسه مجبورم وصيت نامم رو رينيو بکنم. کنار بخاری انواع برچسبای خطر زده شده و هشدارداده وقتی بخاری روشنه بايد در يا پنجره باز باشه تا جريان هوا برقرار بشه و يه وقت نميريد. ومن هرسال اين سووال رو از خودم می پرسم اگه اين بخاری رو بايد وقتی هوا سرده روشن کنم چجوری بايد انتظار داشت خونه رو گرم کنه وقتی بايد هوای سرد تو خونه جريان داشته باشه؟!
در نهايت ترجيح می دم بخاری روشن نکنم و سرما بخورم، تا اينکه روشن کنم و ريغ رحمت رو سر بکشم.
4) چند وقت پيش وارد رمپ ورودی مدرس به صدر که حالت سرازيری داره شدم و پشت ترافيک گير کردم، خوب ماشين رو خلاص کردم وموقع راه افتادن که پامو ازرو ترمز بر داشتم ديدم ماشين کم کم داره سربالا می ره سمت مدرس اونم وقتی تو دنده نيست!! خوب اينو گذاشتم به حساب توهم، ولی چند روز بعد که دوباره همونجا تو ترافيک بودم ديدم نه،تو اون سرازيری ماشين داره بر می گرده ميره بالا، ومنی که چندين ساله حس تعجب در وجودم سرکوب شده، دراون لحظه بود که احساس خوشحالی ورضايت عميقی کردم* چون بالاخره از زندگی تو اين شهربه يه روتين رسيده بودم و اون روتين رو قبول کرده بودم تا حدی که اگه تو اون چمنای اطراف رمپ می ديدم يه قورباغه داره ابوعطا می خونه اصلن تعجب نمی کردم.
5) فيلم American Beauty رو دوست دارم، در همسايگی خونه لستر( بابازی کوين اسپيسی) يه خانواده هست که پدر سرهنگ بازنشسته ارتشه و دائم مواظب پسرشه که دوباره سمت مخدر نره، پسره (Rick) هم نمونه ادرار يکی ديگرو به باباش می ده تا نفهمه مصرف می کنه، مادره هم که هميشه غمگينه و بيشتر از دو سه جمله تو کل فيلم حرف نمی زنه.
يه جايي تو فيلم هست که ريک مياد سرميز صبحانه ازباباش که داشته روزنامه می خونده می پرسه:


RICKY:
What's new in the world, Dad?

COLONEL:
This country is going straight to
hell.

RICKY:
So nothing's changed.

*Smile, you're at Smiley's fast food

0 نظرات: