ساختمانمان استخری دارد بزرگ. معمولن استخر خانههای مسکونی کوچک است و شنا درشان لطفی ندارد. یک سر بخوری به تهش میرسی. اما طول این استخر هماناست که باید. دورش شیشههای قدی دارد. از دوطرف منظره فضای سبز بهاری این روزها را دارد. این روزهای بلند جان میدهد برای شنای بعدازظهر. چند وقتیاست تمرین یادگیری پروانه میکنم. کلن کلاس شنا نرفتم. قورباغه را خودم یاد گرفتم. کرال را هم کسی ایرادهای نفسگیریام را گرفت. اما این پروانه را نمیشود به این راحتیها یاد گرفت. بعد از چند دقیقه تمرین از کت و کول میاندازد. فعلن قسمت دلفین کیک یا همان لنگِ دلفینش را یاد گرفتم. طول استخر را همینطور رفت وبرگشت بدون توقف کرال میروم. وقتی به دیوارِ ته میرسم پاها را مثل فنر جمع میکنم و زیرآبی پرتاب میکنم خودم را به سمت معکوس. دستها را کامل میکشم و بعد از چندموج دلفینی رویسطح میآیم وادامه کرال. دوای رخوت پشتمیزنشینی همین است. مهرههای دفرمهشده تن را باید درآب پیچ و تاب داد تا قدری به فرم طبیعیشان برگردند.
بهار است و کنار ساختمانمان ساحل رود سنلوران. با چند دقیقه پیادهروی میرسی به ساحل شنی یو شکلش. منظره غروبهایش فوقالعادهاست. معمولن چندتایی اردک هم هستند و همیشه من محو مخمل سبز گردنشان. اما هوای شرجی و ساحل، مرا به بچگیهایم میبرد که به خاطر کار پدرم مازندران بودیم. یکی از خانههایمان نزدیک ساحل بود. من وبرادرم صبحها بیلچههایمان را برمیداشتیم و میرفتیم پیِ شنبازی.
چند وقت پیش طالبان به کابل حمله کرده بود. بیانیهای صادر کرده بود واخطار که منتظر حملات بهارهمان باشید. ومن ازاین ترکیب خوشم آمد"حملاتِ بهاره طالبان".
چند وقت پیش طالبان به کابل حمله کرده بود. بیانیهای صادر کرده بود واخطار که منتظر حملات بهارهمان باشید. ومن ازاین ترکیب خوشم آمد"حملاتِ بهاره طالبان".
0 نظرات:
ارسال یک نظر